معنی اتا کاردن - جستجوی لغت در جدول جو
اتا کاردن
سرک کشیدن، دزدانه نگاه کردن
ادامه...
سرک کشیدن، دزدانه نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود، اتو زدن
ادامه...
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود، اتو زدن
فرهنگ فارسی عمید
تاتا کردن
(تَ حُ)
در زبان شیرخوارگان، راه رفتن
ادامه...
در زبان شیرخوارگان، راه رفتن
لغت نامه دهخدا
تصویر ادا کردن
ادا کردن
گزاردن پس دادن باز پرداختن توختن
ادامه...
گزاردن پس دادن باز پرداختن توختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ابا کردن
ابا کردن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
ادامه...
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاتا کردن
تاتا کردن
در زبان شیرخوارگان راه رفتن
ادامه...
در زبان شیرخوارگان راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اتو زدن اتو کشیدن
ادامه...
اتو زدن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ابا کردن
ابا کردن
((اِ. کَ دَ))
سرباز زدن، امتناع کردن
ادامه...
سرباز زدن، امتناع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر ادا کردن
ادا کردن
به جای آوردن، گزاردن
ادامه...
به جای آوردن، گزاردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اتو کردن
اتو کردن
Iron
ادامه...
Iron
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
repasser
ادامه...
repasser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اتا هکاردن
پنهانی و دزدانه نگاه کردن
ادامه...
پنهانی و دزدانه نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کتو کاردن
کسی را دست بسته بردن، بدون وقفه راه بردن
ادامه...
کسی را دست بسته بردن، بدون وقفه راه بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاتا هکاردن
کوتاه کردن، بریدن
ادامه...
کوتاه کردن، بریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دلا کاردن
خم کردن، دولا کردن
ادامه...
خم کردن، دولا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
حاشا کاردن
انکار کردن
ادامه...
انکار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پستا کاردن
اندوختن، پس انداز کردن
ادامه...
اندوختن، پس انداز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
اخته کاردن
کوبیدن یا کشیدن یا تاباندن بیضه ی حیوان به منظور از بین بردن
ادامه...
کوبیدن یا کشیدن یا تاباندن بیضه ی حیوان به منظور از بین بردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
ütü yapmak
ادامه...
ütü yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
다리미질하다
ادامه...
다리미질하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
アイロンをかける
ادامه...
アイロンをかける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
לגהץ
ادامه...
לגהץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
इस्त्री करना
ادامه...
इस्त्री करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
menyetrika
ادامه...
menyetrika
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
รีดผ้า
ادامه...
รีดผ้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
гладить утюгом
ادامه...
гладить утюгом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
strijken
ادامه...
strijken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
planchar
ادامه...
planchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
stirare
ادامه...
stirare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
passar a ferro
ادامه...
passar a ferro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
熨烫
ادامه...
熨烫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
prasować
ادامه...
prasować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
прасувати
ادامه...
прасувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
bügeln
ادامه...
bügeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر اتو کردن
اتو کردن
اُتو کَردَن
kupiga pasi
ادامه...
kupiga pasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی